میدانی کجایم ؟! قبرستان
همانی که اولین بار آنجا پای حرفهایت نشستم البته تو که چیزی نمیگفتی همه ی حرفها را من میزدم ، برایت از صنعت موسیقی آمریکا گفتم ، از فوتبال ، از دین ، ت ، از همه چیز به جز احساس . دلتنگ آن روزهایم .
همنشینی با تو تنها فایده ای که داشته این است که وقتی شبی وحشتناک را پشت سر میگذاریم ، برخلاف اغلب ادمها که آرزو میکنند ،صبح بیدار نشوند ، ما آرزو میکنیم زودتر خواب مان ببرد تا صبح را زودتر آغاز کنیم . گویی همه چیز سرجای خودش هست .
اما من حالا روی تاب همیشگی نشسته ام ، خبری از تو نیست و آیزاک میخواند:
we're at the end of the line
There came a time
when you are the only one
درباره این سایت